یه روز تعطیلی و گردش با باران
سلام عسل مامان هفته پیش با خاله اینا برای اولین بار یه روز کامل با هم رفتیم گردش ، خدایی شما هم سنگ تموم گذاشتی و اصلا مامانی و اذیت نکردی برا همین ما هم زود پرو شدیم و چند روز بعدش هم که بابایی برا یه مسافرت کاری داشت میرفت باهاش رفتیم البته اونم یه روزه بود ولی تو که پیش من و بابایی باشی همه خوشیهای دنیا مال ماست باران ،نفسم، هر روز که میگذره بیشتر به زیبایی وجودت تو زندگیمون پی میبرم . هر لحظه زندگیم بسته به نفسهای عاشقانه تو داره و این که نمیدونم چطوری باید شکر نعمت بودنتو بجا آورد. ازت ممنونم خدای مهربونم.... یکی منو بیاره پایین آخه مامانی مگه تو دندون داری که اینطوری داری بلال میخوری ...
نویسنده :
مامان لیلا
0:52