بدون عنوان

سلام نفس مامان 

الن ساعت12:15 نیمه شبه و شما بالاخره بعد از کلی تلاش من و بابایی خوابت برده البته قبل خواب رفتی دوش هم گرفتی آخه تازگی یاد گرفتم که خودم حمومت کنم البته اونم با کمک بابایی

عمر مامان میخوام یه کم در مورد عادتای این 7 ماهی که گذشته و  داشتی بنویسم،: علاقه خیلی زیادی به شعر و آهنگ داری طوری که من مجبورم تو هر شرایطی برات شعر بخونم از موقعی که تو ماشینیم بگیر تا وقتی که مطب دکتریم .... هر طوری هم که گریه کنی تا شروع به خوندن یکنم زودی آروم میشی ، شعرای مورد علاقه ات هم اینان: شعر پدر بزرگ و مادر بزرگ، نی نی، عروسک قشنگم، جوجه جوجه طلایی و...

تلویزیون نگاه کردن و خیلی دوست داری ولی بخاطر این که میترسم به چشمای نازت آسیب بزنه زیاد اجازه نمیدم ببینی مگه اینکه کار مهمی داشته باشم و بخوام که شما سرگرم باشی.

تو این هفت ماه به مامانی خیلی زحمت دادیم برا همون مامانی و بیشتر از من میشناسی و دوسش داری با هر حرف مامانی شروع میکنی به خندیدن.

دیروز تو حیاط خونه مامانی چند تا عکس ازت گرفتم

اینجا داری دمای آب و تست میکنی که آماده بشی بپری تو حوض